، تا این لحظه: 9 سال و 2 روز سن داره

گل پسر من و باباش

زردی گرفتن پسرم

1394/5/29 12:46
نویسنده : مامان کیان
89 بازدید
اشتراک گذاری

کیان جونم اصلا دوست نداشتم این مطلب و برات بنویسم اما پسرم این حق شماست که بدونی  راستش این بدترین روز زندگی من وبابا بعد از تولد شما بود چون هر چقدر که به چهره معصومت خیره می شدم بیشتر دلم خون می شد .می دونی من همیشه از اینکه مادرها تو آزمایشگاه پا به پای بچه هاشون موقع خونگیری اشک می ریختن تعجب می کردم ، درکشون نمی کردم فکر می کردم حالا که خودم سالهاست تو آزمایشگاه هستم برام عادی شده اما چی بگم که حتی موقع خونگیریت برای آزمایش زردی خون نتونستم وارد آزمایشگاه بشم و شما رو مادر جون و بابا مهدی بردن اونجا بود که فهمیدم باید مادر باشی تا بتونی درک کنی هر چند بابا  مهدی هم وقتی اومد بیرون چشماش پر از اشک بود (بعداً بهم گفت طاقت شنیدن صدای گریه ات رو نداشته)  دکتر بهمون گفته بود اگر عددش زیر 15 باشه احتیاج به اقدام درمانی نیست اما زردی شما 15.1 بود و ما با عجله رفتیم دکتر فقط پنج روز از زایمانم می گذشت اما من هیچ دردی جز سلامتی تو نداشتم ازبس سفید بودی نتونسته بودم زوتر زردی تو تشخیص بدم و از این بابت خودمو هرگز نمی بخشم  . با اینکه روز سوم تولدت برای چکاپ  برده بودمت دکتر و اون موقع گفتند الان برای تشخیص زردی زوده  .

پسندها (1)

نظرات (0)