، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

گل پسر من و باباش

مهراد کوچولو پسردایی ات

1394/8/12 16:14
نویسنده : مامان کیان
407 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کیان جونم

امروز می خوام از پسر دایی شیرین زبونت بگم که خییییییییییییییلی دوسش دارم وقتی شما به دنیا نیومده بودی اینقدر بهش وابسته بودم که اگه یه روز تب می کرد منم مریض می شدم به قول خودش عممممه وقتی من نینی بودم نوزاد بودم تو بقل شما بودم ؟؟؟؟؟ و چنان این سوال رو از ته دلش می پرسه که می گم نکنه ازبقل کردن تو حسودی اش می شه واسه همین خیلی رعایت می کنم اصلا ً شما رو وقتی مهراد پیشمه بقل نمی کنم ولی به خداوندی خدا، اگه بیشتر از تو دوسش نداشته باشم کمتر هم نیست هنوز وقتی میاد خونمون مثل قدیما ساعت ها باهاش بازی می کنم و از کلمه کلمه حرف زدنش لذت می برم . یادمه وقتی دو سالش بود صدام می کرد عمه جان ومنم غرق تو خوشی می گفتم جانمممممم .

اما الان که  ماه دیگه به امید خدا چهار ساله می شه خیلی شیرین زبون تر شده ماشالله مثلاً:

چند وقت پیش،همگی شام خونه آقاجون اینا بودیم بعد از شام طبق معمول کیان رو سپردم به آقاجونشو مشغول بازی با مهراد شدم...

مهراد : عمممه سوال

من : جونم عمه جون

مهراد : می دونی تو دل من یه شامه با یه بستنی ؟

من : تعجب

یا اینکه یه روز اومدن خونه ما و من چون خونه تکونی داشتیم کیان رو گذاشته بودم خونه مادرجونش .

تا از در اومد تو رفت تو اتاق کیان و با تعجب پرسید ..

مهراد : عمهههه کیان رو کجا انداختیش ؟؟؟متفکر

من : گذاشتیمش سر کوچه ( مهراد غرق در شادی اما به حرف من خنده اش گرفت )

 یه بار باهاش تلفنی حرف می زدم ( کلاً هر وقت با داداشم یا خانمش تماس تلفنی داشته باشیم می گه گوشی رو بده به من می خوام با عمه حرف بزنم )  از مهد کودکش پرسیدم اونم با آب و تاب  برام تعریف می کرد از دفتر نقاشیش از مداد رنگی هاش و .... تا اینکه گفت عمه می دونی چه شده ؟ گفتم نه چی شده ؟ گفت علیییییییی همه شکلاتهای رو میز خانوم مربی رو خورد خانوم مربی دعواش کرد . منم بهش گفتم خب مهراد جونم بهش می گفتی دنودوناشو کرم می خوره . مهراد خیلی سریع با جدیت کامل گفت : ولش کن بزار بخوره

(تو رو خدا راستشو بگید اگه جای من بودید چی کار می کردید ؟؟؟ من که سراسیمه سر به بیابان گذاشتم خندونک)

بعد گفتم می خوای با کیان صحبت کنی ؟ خوشحال شد و گفت آره . منم صداش و گذاشتم رو پخش و گفتم بهش سلام کن اونم گفت سلاااام کیان کوچولو . ( همیشه بهش می گه کیان کوچولو )منم صدامو مثل بچه ها کردم گفتم سلام  مهراد یهو گفت عممممه اون که حرف نمی زنه اون فقط ااا اوووو اییی می کنه ( من فکر می کردم فقط دروغ کلاغ ها خبر آوردن لو رفته متفکر)

همیشه بهش می گم الان میام می خورمت .... اونم میگه نهههه من می خورمت یه بار که بازی می کردیم بهش همینو گفتم و بعد بهش گفتم منو نخور من گوشتم تلخه یه دفعه گفت اشکال نداره سرخت می کنم بهت نمک می زنم می خورمت .... من تعجب  مهراد خوشمزه

اینم جدیدترین عکس های مهراد عزیزم

 

 

 انشالله همیشه سلامت باشی عمه جووووون بوس

 

پسندها (1)

نظرات (0)